اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل کردن

نویسه گردانی: GL KRDN
گل کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) این لفظ را بجای خاموش کردن استعمال کنند، چنانکه گویند: چراغ را گل کن ، یعنی خاموش کن . (برهان ). با لفظ شمع و چراغ بمعنی خاموش کردن و شدن . (غیاث ) (آنندراج ). || روشن شدن چراغ . || روشن کردن چراغ :
افتاد نگاهش به لب و عارض جانان
پروانه گمان برد که گل کرده چراغی است .

میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).


|| فائده دادن . (آنندراج ) :
پروانه خس و هوا شرربار
پرواز چه گل کند در این کار.

ابوالفیض فیاضی (از آنندراج ).


|| نمودار شدن . (برهان ) (غیاث ). ظاهر شدن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). در تداول امروز در این معنی گویند: دیوانگیش گل کرد. جنونش گل کرد. مستی او گل کرد.عشقش گل کرد. طمعش گل کرد :
هزار حیف که گل کرد بینوایی ما
به چشم آبله آمد برهنه پایی ما.

ملاطاهر غنی (از آنندراج ).


|| بطور کنایه بمعنی تأثیر کردن . طرف تحسین و تمجید واقع شدن : شعرش سخت گل کرد. تألیف او در هند گل کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
گل افشان کردن . [ گ ُ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . پراکندن گل بسیار. ریختن گل بسیار بر سر کسی . گل باران کردن : پسر را پدرگر به زند...
چراغ گل کردن . [ چ َ / چ ِ گ ُک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چراغ روشن کردن . (آنندراج ). ترقی کردن و زیاد شدن روشنی چراغ ، چه ترقی هر چیز ر...
گل افشانی کردن . [ گ ُ اَک َ دَ ] (مص مرکب ) گل باران کردن . گل ریزان کردن : که یک روز در وقت گل طاهر گل افشانی کرد که هیچ ملک بر آنگونه...
پیاله گل آگین کردن . [ ل َ / ل ِ گ ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) پَر می کردن پیاله . پُر کردن جام .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.