اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل گل

نویسه گردانی: GL GL
گل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
گل روئیه . [ گ ُ ئی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم بخش سعادت آباد واقع در شهرستان بندرعباس و 42000گزی جنوب حاجی آباد و 5000گزی جن...
گل چال سر. [ گ ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر واقع در شهرستان ساری و 6000گزی لنکا. هوای آن معتدل و دارای 300 تن سکنه...
گل و گوش . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سر و گوش .- دست به گل و گوش کسی کشیدن ؛ نوازش دادن یا ملاعبه .
گل و گیس . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف . مجموعه ٔ مو. انبوه موی سر.- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ ...
گل و لای . [ گ ِ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پس از طغیان آب در رودخانه یا نهر مقداری رسوبات از خود باقی گذارد که آنرا گل و لای خوانند. عَجَ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آب و گل . [ ب ُ گ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خانه . بنا. زمین .- آب و گلی در جایی داشتن ؛ خانه یا مزرعه ای را در آنجا دارا بودن .- از آب و گل ...
پا در گل . [ دَ گ ِ ] (ص مرکب ) مقیّد. گرفتار. || خجل . شرمسار : ز شرم جلوه ٔ مستانه ٔ او سروپا در گل ز طوق قمریان چون دود از روزن هوا گیرد. صا...
جامه ٔ گل . [ م َ / م ِ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پرده ٔ سبزی که برگ گلها در آن میباشد. (بهار عجم ) (آنندراج ) : جامه ٔ گل پا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.