گنج
نویسه گردانی:
GNJ
گنج . [ گ ُ ] (اِ) در دیلمان ، گاو کوهی . (فرهنگ گیلکی تألیف منوچهر ستوده ص 215).
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پنج گنج . [ پ َ گ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از حواس خمسه است که سامعه و باصره و لامسه و ذائقه و شامه باشد. (برهان قاطع). حواس خمسه ، دیدن و شن...
تیف گنج . [ گ َ ] (اِ مرکب ) تیفاگنج . نام نوائی است از موسیقی . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء...
باد گنج . [ دِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) رجوع به باد کنجی و شعوری ج 1 ورق 154 شود.
گنج آگن . [ گ َ گ َ ] (نف مرکب ) اندوزنده ٔ گنج . (ناظم الاطباء). آن که گنج را بیاگند و بیندوزد. گنج آگننده : سپهدار و گنج آگن و غم گسل کدیور ب...
گنج تپه . [ گ َ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 3000گزی شمال خاوری قصبه ٔ بهار و 1000گزی خاوری...
گنج سای . [ گ َ ] (نف مرکب ) ساینده ٔ گنج . آنچه که گنج را ساید. || آنچه گنج را فروتر از خویش گیرد : گوهر گنج سای مدح تراگشته غواص ذهن م...
گنج کلا. [ گ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 26000گزی جنوب بابل واقع شده است . هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی ...
گنج یاب . [گ َ ] (نف مرکب ) کسی که گنج پیدا میکند : چرا روی آن کس که شد گنج یاب ز شادی برافروخت چون آفتاب .نظامی .
گنج گلی . [ گ َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شراء بالا بخش کمیجان شهرستان اراک که در 40هزارگزی جنوب کمیجان و 8هزارگزی راه عمومی واقع ...
هشت گنج . [ هََ گ َ ] (اِخ ) نام گنج های هشتگانه ٔ خسرو پرویز است که گنج عروس ، گنج بادآورد، دیبه خسروی ، گنج افراسیاب ، گنج سوخته ، گنج خضر...