گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی )
: به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که در گنجند ماران .
سعدی (بدایع).
تا مه روی تو پرتو در جهان انداخته
پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته .
صائب (از آنندراج ).