گنج گاو. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) نام گنجی است از گنجهای جمشید، و آن در زمان بهرام گور ظاهر شد. گویند دهقانی زراعت را آب می داد ناگاه سوراخی بهم رسید و آبها تمام به آن سوراخ میرفت و صدائی عجیب از آن سوراخ برمی آمد دهقان به نزد بهرام آمد و احوال را گفت . بهرام به آنجارفته ، فرمود که آنجا را کندند عمارتی پیدا شد بس عالی . اشاره به موبد کرد که «درآی به این خانه ». چون درآمد دو گاومیش دید از طلا ساخته بودند و چشمهای آنهارا از نار و سیب و امرود زرین کرده و درون میوه های زرین را پر از مروارید ساخته بودند و در پیش سر گاومیش آخوری از طلا بسته بودند و آنها را پر از جواهر قیمتی نموده و بر گاومیشها نام جمشید کنده بودند و بر اطراف گاومیشها اقسام جانوران پرنده و چرنده از طلا ساخته و مرصع کرده بودند، خبر به بهرام آورد بهرام فرمود تمام آن گنج را به مستحقین و مردمان کم بضاعت دادند و در ممالک او مستحق و پریشان نماند که صاحب سامان نشد. (برهان ). گنج گاوان . گنج گاومیش
: مرا چون دعوت عیسی است عیدی هر زمان در دل
دلم قربان عید فقر و گنج گاو قربانش .
خاقانی .
در گوش گاو خفته ام از امن کز عطاش
با گنج گاو و دولت بیدار میروم .
خاقانی .
رجوع به گنج کاوس و گنج گاومیش و گنج گاوان شود.