لاتی
نویسه گردانی:
LATY
لاتی . (حامص ) اِفلاس . فقر. بی چیزی سخت . بی چیزی تمام .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
لاتی دان . (اِخ ) دهی به نُه فرسنگی مغرب بندرعباس کنار خلیج فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
لاطی . (ع ص ) آنکه عمل غیرطبیعی کند. تازباز. غلام باره . مردافشار. بچه باز ۞ . || (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی ، کاج . (یا) حَور. (دزی ).
لاطی ٔ. [ طِءْ ] (ع ص ) ۞ نعت فاعلی از لطاء به معنی دوسیدن به زمین و چسبیدن . (از منتهی الارب ): و هو نبات لاطی ٔ مع الارض لَه رؤس رخوة...
ل اُتی خید. [ ل ِ اُ ] (اِخ ) ۞ نام مردی یونانی از خانواده ٔ آله آد ۞ که پس از دمارات پسر آریستون به پادشاهی اسپارت رسید. (از 491 تا 469...