اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاله گون

نویسه گردانی: LALH GWN
لاله گون . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مانند لاله . لاله فام . دارای رنگ لاله . سرخ :
درو دشتها شدهمه لاله گون
به دشت و بیابان همی رفت خون .

دقیقی .


اگر در نبرد من آید کنون
بپوشانمش جوشن لاله گون .

فردوسی .


زمین لاله گون شد هوا نیلگون
برآمد همی موج دریای خون .

فردوسی .


به جنبش درآمد دو دریای خون
شد ازموج آن خون زمین لاله گون .

فردوسی .


برآنگونه رفتم ز گلزریون
که شد لاله گون آب جیحون ز خون .

فردوسی .


رخ لاله گون گشت برسان ماه
چو کافور شد رنگ ریش سیاه .

فردوسی .


باغ گردد گل پرست و راغ گردد لاله گون
باد گردد مشگبوی و ابر مرواریدبار.

فرخی .


زنم تیغ چندانکه از جوش خون
رخ قیرگون شب ، کنم لاله گون .

اسدی (گرشاسب نامه ص 186 نسخه ٔ مؤلف ).


بیمار گشت و زار نگارین من ز درد
چون زعفرانش گشت رخ لعل لاله گون .

سوزنی .


جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تازعفران گونه ٔ من لاله گون شود.

سعدی .


حسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لاله گون . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) قریه ای است به پنج فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق اسپاس . (فارس نامه ٔ ناصری ). دهی در دهستان حسن آباد بخش مرکزی...
اشک لاله گون . [ اَ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلو...
عرب لاله گون . [ ع َ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوگلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر. 220 تن سکنه دار...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.