گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لحف نویسه گردانی: LḤF لحف . [ ل َ ] ۞ (اِخ ) رودباری است به حجاز و بالای آن دو قریه است ، جبله و ستارة. (معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی لحف لحف . [ ل ِ ] (ع اِ) شکاف میان سرین . و منه قولهم : فلان افلس من ضارب لحف استه ؛ بدانجهت که چون مفلسی چیزی نیابد که بدان سرین را بپوش... لحف لحف . [ ل ِ ] (اِخ ) ناحیتی است در پایین کوه همدان و نهاوند. (منتهی الارب ). مکانی است معروف از نواحی بغداد و بدانجهت این نام یافته که ... لحف لحف . [ ل ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ لحاف . (منتهی الارب ). لحف لحف . [ ل َ ] (ع مص ) قزآکند ومانند آن پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ). لحاف بر کسی افکندن یا به جامه بپوشیدن . (تاج المصادر). || لیسیدن ... لهف لهف . [ ل َ هََ ] (ع مص ) اندوهگین گردیدن . || دریغ خوردن . (منتهی الارب ). حسرت خوردن . (تاج المصادر). ارمان خوردن . (زوزنی ) (دهار). لهف لهف . [ ل َ ] (ع اِ)دریغ و آن کلمه ای است که بدان حسرت خورند بر گذشته و فوت شده . لهفة. (منتهی الارب ). حزن و تحیر. (بحر الجواهر). حزن . ان... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود