اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لطف ا

نویسه گردانی: LṬF ʼ
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (خواجه ...) نهمین امیر از سلسله ٔ سربداران (761-762 هَ . ق .). فرزند امیر وجیه الدین مسعود، دومین امیر این سلسله و مشهورترین آنان . پس از قتل کلو ۞ اسفندیار که از چاکران امیر مسعود بود، مردم خواستند لطف اﷲ را به امارت اختیار کنند، ولی خواجه شمس الدین علی رئیس مریدان شیخ حسن جوری به مناسبت آنکه او طفل بود این کار را مصلحت ندانست و خواجه فضل اﷲ برادر امیر مسعود را ریاست ایشان داد و او را نایب لطف اﷲ کرد. خواجه فضل اﷲ پس از هفت ماه از سلطنت کناره گرفت و پس از وی خواجه شمس الدین علی جشمی مدت چهار سال و نه ماه (749-753) و سپس خواجه یحیی کرابی مدت شش سال (753-759 هَ . ق .) و آنگاه ظهیرالدین کرابی مدت یک سال (759-760) و بعد حیدر قصاب مدت یک سال و یک ماه (760-761) حکومت کردند و سرانجام دو تن ازاتابکان صاحب ترجمه ، یعنی پهلوان حسن دامغانی سپهسالار حیدر قصاب و پهلوان نصراﷲ پس از قتل حیدر قصاب به نام لطف اﷲ نقاره زدند و خواجه لطف اﷲ امیر سربداران شد. جلوس خواجه لطف اﷲ اسباب مسرت طرفداران سربداریه گردید، چه او فرزند امیر وجیه الدین مسعود مشهورترین امرای ایشان بود و به همین مناسبت در جلوس او شادیهاکردند و نثارها دادند، لیکن پهلوان حسن دامغانی نفوذ کلی داشت و بر خواجه ٔ خود تحکم میکرد، چنانکه پس از گذشتن یک سال و سه ماه چون بین خواجه لطف اﷲ و پهلوان حسن بر سر کشتی گیران سبزوار و تعصبی که هر یک نسبت به یک دسته اظهار میکردند اختلاف شد. پهلوان حسن خواجه لطف اﷲ را محبوس کرد و در آخر رجب 762 هَ . ق . به قتل رسانید. خواجه لطف اﷲ را چون پسر امیر مسعود بودمردم سبزوار میرزا، یعنی امیرزاده میخواندند و این گویا اول باری است که در زبان فارسی کلمه ٔ میرزا معمول شده است . (تاریخ مغول تألیف اقبال صص 473-477).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمهدی البحرانی . مالک و هم مصحح نسختی از شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید به سال 1164 هَ . ق ...
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف . صاحب شرح فرائض الحلمی الرومی .
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ](اِخ ) ابن یوسف حلیمی (قاضی ). رجوع به حلیمی شود.
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) بیان تیمور. از ملازمان شاهرخ بود و از جانب وی پس از ورود شاهرخ به اصفهان مأمور ضبط اموال فارس گشت . (حبیب...
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ )محمد از ادبای هندوستان و از معاصرین اورنگ زیب . وی تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی را تحت عنوان «آسمان سخن » به ...
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) مصری . طبیب بود و او راست : تصریح فی شرح التلویح و کتاب تلویح از فخرالدین خجندی است .
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) مولانا جلال الدین از اصناف علوم بهره ور بود و سالهادر مملکت بخارا به لوازم منصب قضا قیام داشت . وفاتش در بیست...
قاضی لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولانا) قاضیی است دانشمند و در صنایع شعری کمال مهارت داشته و قطع از شاعری مولانا از ولایت بهره داشته ...
قرالر لطف ا. [ ق َ ل َ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقعدر 14500 گزی شمال ارومیه و 1500 گزی خاور ...
مسجد شیخ لطف ا. [ م َ ج ِ دِ ش َ / ش ِ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) از مساجد و بناهای عهد صفوی در اصفهان . رجوع به اصفهان شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.