لنگ
نویسه گردانی:
LNG
لنگ . [ ل ُ ] (اِ) فوطه . ازار. ایزار. بستنی . جامه ٔ حمام . میزر. جامه ای که در رفتن به گرمابه بر کمر بندند. پارچه ٔ مستطیل شکل که در گرمابه بر کمر بندند پوشیدن سفلای بدن را. با فعل بستن صرف می شود.
- امثال :
لنگ حمام است هر کس بست بست .
لنگ ملانصرالدین است .
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لنگ بره . [ ل ِ ب َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قسمی از آش است که از آرد گندم میسازند و بر ران نهاده مثل رسن می تابند و بریان کرده در گوشت می پز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لنگ خاکی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) حریف را به خاک انداخته پا بر پشتش زدن . (غیاث ) : همچو نقش قدمش خوش بنوازی چالاک لنگ خاکی که دگر غیر نخیزد از...
لنگ دراز. [ ل ِ دِ ] (ص مرکب ) دارای پای دراز و بیشتر به طنز مردم طویل القامه را گویند.
لنگ زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لنگیدن در عمل یا کار یا سخن (؟) : او نیز عریان و مجذوب بود. غایتش آنکه گاهی معقول میگفت و با مردم حرف ...
لنگ سرکش . [ ل ِ س َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) فنی از فنون کشتی و آن پای خود را به عضوی از اعضای حریف بند کردن و به زور کشیدن است . (غیاث ) : ...
لنگ شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از یک پای عاجز شدن . شل شدن . در پای کوتاهی یا شکستگی یافتن . اقعاد. (منتهی الارب ). || لنگ شدن کاری ...
عرب لنگ .[ ع َ ل َ ] (اِخ ) یا پلنگ دژ فعلی . دهی است از دهات سرشیو شهرستان سقز. کوهستانی ، سردسیر. 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخان...
کرزه لنگ . [ ک ِ زَ / زِ ل ِ ] (اِ) خرچنگ در لهجه ٔ بختیاری . (یادداشت مؤلف ). کِرجِلِنگ در تداول دهقانان اطراف بروجرد. کِرجِنگ در تداول مردم...