اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لواطة

نویسه گردانی: LWʼṬ
لواطة. [ ل ِ وا طَ ] (ع مص ) لوط. لِواط. کار قوم لوط کردن . (منتهی الارب ). اِغلام کردن . از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی . تازبازی . بچه بازی :
می و قمار و لواطه به طریق سه امام
مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز.

ناصرخسرو.


صوفئی باشد به نزد این لِئام
الخیاطة و اللواطة و السلام .

مولوی .


اِغتلام ؛ لواطت کردن . || به گل درگرفتن و گل اندود کردن حوض را. || چسبیدن به دل و دوست گردیدن . || تیر انداختن . || چشم زخم رسانیدن . || پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لواطة. [ ل َ وا طَ ] (اِخ ) قبیلة من البربر. رجوع به بربر شود. (معجم البلدان ).
لواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود....
صمعة لواته . [ ص ُ ع َ ت ُ ل ُ ت َ ] (اِخ ) ایالتی است به مغرب نزدیک قسطنطنیةالهواء. (یادداشت مؤلف ). قَسَطنطنیةُالْهَواء، شهر و قلعه ای بزرگ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.