لوتی
نویسه گردانی:
LWTY
لوتی . (ص نسبی ) لوطی . منسوب به لوت . لوت خوار. شکم پرست . لوت دوست . و شاید از لوت به معنی عریان ، برهنگی ، عریانی ، لختی و عوری باشد.
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
لوتی . (اِ) قسمی ماهی ۞ .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پیر لوتی (به فرانسوی: Pierre Loti ) (۱۹۲۳-۱۸۵۰ میلادی) نویسنده و جهانگرد فرانسوی است که در ایران بیشتر به خاطر کتاب به سوی اصفهان مشهور است.
لوتی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لوطی . (ص ) منسوب به قوم لوط. لاطی . لواطه کار. غلامباره . کودک باز. (غیاث ). هرزه کار و قمارباز و شراب خواره . (غیاث از چراغ هدایت ). بی باک و ...
لوطی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) صفت لوطی . جوانمردی . بخشندگی . آزادگی .- لوطی گری سر کسی شدن ؛ از آداب لوطیان بوئی و بهره ای داشتن .
لوطی بازی . (حامص مرکب )کار لوطی . عمل لوطی . عملی سبکسرانه .- لوطی بازی درآوردن ؛ کار لوطیان کردن . چون لوطیان رفتار کردن .
لوطی اللهی . [ ی ِ اَ ل ْ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یعنی بانکه ٔ ۞ خدا. به جهت عظم شأن بانکا ۞ را به خدا منسوب کرده اند. (غیاث ). لوطی...
لوطی خور شدن . [ خوَرْ / خُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به مفت از دست رفتن . به تاراج لوطیان رفتن .
لوطی خور کردن . [ خوَرْ / خُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در معرض چپاول و غارت نهادن . بتاراج بردن .