گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لوس نویسه گردانی: LWS لوس . (اِ) غش کافور. غش که در کافور کنند.باری که به کافور زنند تا بسیارش کنند : کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش . کسائی .|| دهان کج . کج دهان . || لجن و خلابی که پای به دشواری از آن توان برآورد. (برهان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی بازی لوس بازی لوس . [ ل ُ ] (اِ) ۞ مشتق از کلمه ٔ بازی لی کوس ۞ یونانی بمعنای شاه و ملک . در آسیای صغیر و ممالک غربی ایران حتی اِدِس نیز حکمر... لوس و ننر لوس و ننر. [ س ُ ن ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لوس و به ننر در ردیف خود شود. لوس و لابه لوس و لابه . [ س ُ ب َ / ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تبصبص : گر بودم سیم کار گردد چون زرگر نبود سیم لوس و لابه فزایم .سوزنی .نرم گشته به ... فطین و لوس فطین و لوس . [ ] (معرب ، اِ) قاقله . (از فهرست مخزن الادویه ). لوس و لیموس لوس و لیموس . [ س ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) کژ. خوهل . لوس گری کردن لوس گری کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ننری کردن . رجوع به لوس گیری کردن شود. لوس بارآوردن لوس بارآوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) ننر کردن کودک را. لوس گیری کردن لوس گیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بجای لوس گری کردن ، ننری کردن . کج و لوس شدن کج و لوس شدن . [ ک َ ج ُ ل َ / لو ش ُ دَ ] (مص مرکب )فالج پیدا آمدن یا تغییر شکل دادن پاره ای از روی یابدن . کج شدن دهان و دست بر اثر عار... لوس بازی درآوردن لوس بازی درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) ننر شدن . نُنُری کردن . کار لوسان کردن . لوس شدن . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود