اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لؤلؤئی

نویسه گردانی: LWLWʼY
لؤلؤئی . [ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) ظاهراً شاعری است باستانی . شمس قیس رازی این دو بیت از وی نقل کند در صنعت سیاقةالاعداد وگوید: هم سیاقةالاعداد است و هم تبیین و هم تفسیر:
سه چیز تو از سه چیز دایم به عذاب
روی از خط و خط ز زلف و زلفت از تاب
سه چیز من از سه چیز پیوسته عذاب
جان از دل و دل ز دیده و دیده ز آب .

(المعجم چ تهران ص 286).


دو بیت دیگر او در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد لغات آمده است ، یکی به شاهد لغت صندل :
فکند از بر نار صندل نگار
که تا بر تنش کم کند زخم خار.
دیگری به شاهد لغت پیازکی :
لعل پیازکی رخ تو بود و زرد گشت
اشکم ز درد اوست چولعل پیازکی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لؤلؤئی . [ ل ُ ءْ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به لؤلؤ : پیراهن لؤلؤئی برنگ کامه وآن کفش دریده و به سر بر لامه . مرواریدی .|| لؤلؤفروش . (...
لؤلؤئی . [ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عمر. زاویه سنن ابی داود. (منتهی الارب ).
لؤلؤئی . [ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) محمدصالح . رجوع به محمدصالح شود. (نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ شاهنشاهی ایران ).
لؤلؤئی . [ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) حسن بن زیاد لؤلؤئی . فقیه ، مکنی به ابوعلی . از اصحاب ابوحنیفه و شاگردان او. او راست : کتاب ادب القاضی ، کتاب...
حسن لؤلؤئی . [ ح َ س َ ن ِ / ن ْ ل ُءْ ل ُ ئی ] (اِخ ) ابن زیاد فقیه کوفی مکنی به ابوعلی حنفی . درگذشته ٔ 204 هَ . ق . او راست : «ادب القاضی ...
خالد لؤلؤئی . [ ل ِ دِ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به خالدبن یزید لؤلؤئی شود.
لؤلؤئی الزرکشی . [ ل ُءْ ل ُ ئی یُزْ زَ ک َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم زرکشی . او راست : تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة. (معجم المطب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.