لیک
نویسه گردانی:
LYK
لیک . (اِ) خرچال را گویند و آن پرنده ای است که به چرخ و شاهین شکار کنند و خورند. لیکک . || پیمانه را نیز گویند که بدان غله و خرما و غیر آن پیمایند. (برهان ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لیک . (از ع ، حرف ربط) صورتی از لکن عربی است که آن را لیکن ، ولیک و ولی نیز گویند. مخفف لیکن است . لکن . امّا. بیک . ولیکن . پن . صاحب المع...
لیک . (ترکی ، پسوند) در زبان آذری اداتی است نسبت را، چون : قوم لیک ، غیه لیک ، داش لیک ، ترلیک و امثال آن و صورت دیگر آن لاخ است در سنگلاخ...
لیک . (اِ) ابوریحان در تحقیق ماللهند آرد: و من تعسف فی هذا الباب فانه زعم علی ما ذکر براهمهر فی تقدیر صنعةالاصنام ان کل عشر هبأات و اسم...
لیک . (اِخ ) نام پسر پاندیون آتنی . نام لیکی ها که اصلاً از جزیره ٔ کریت بوده اند مأخوذ از نام این شخص است . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 7...
دره لیک . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان . واقع در 33هزارگزی زنجان و 4 هزارگزی راه آهن تبریز، با 146...