اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیلی

نویسه گردانی: LYLY
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سلمة. شاعرة من شواعر العرب . قالت ترثی اخاها:
اقول لنفسی فی خفاء الومها
لک الویل ما هذا التجلد و الصبر
الا تفهمین الخبر ان لست لاقیا
اخی اذ اتی من دون اکفانه القبر
و کنت اری بیناً به بعض لیلة
فکیف ببین دون میعاده الحشر
و هون وجدی اننی سوف اغتدی
علی اثره یوماً و ان طال بی العمر
فتی کان یعطی السیف فی الروع حقه
اذا ثوّب الداعی و تشقی به الجزر
فتی کان یدنیه الغنی من صدیقه
اذا ما هو استغنی و یبعده الفقر
فتی لایعد المال ربّاً و لاتری
له جفوة ان نال مالاً و لا کبر
فنعم مناخ الرکب کان اذ انبرت
شمال و امست لایعرجها ستر.
و قالت ایضاً ترثیه :
سقی اﷲ قبراً لست زائر اهله
ببیشة اذما ادرکته المقادر
تضمن خرقاً کالهلال و لم یکن
باول خرق ضمنته المقابر
نعاه لنا الناعی فلم نلق عبرة
بلی حسرة تبیض منها الغدائر
کأنی غداة استعلنوا بنعیه
علی النعش یهفو بین جنبی طائر
لعمری لماکان ابن سلمة عاجزاً
و لا فاحشاً یخشی اذاه المجاور
نأتنا به ما ان قلبنا شبابه
صروف اللیالی و الجدود العواثر.

(اعلام النساء ج 4 صص 317-318).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
لیلی یادگار. [ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند، واقع در 18هزارگزی باختری شهر نهاوند و دوهزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نهاوند به...
ابن ابی لیلی . [ اِ ن ُ اَ ل َ لا ] (اِخ ) دو تن بدین کنیت مذکورند: 1 - عبدالرحمن ابوعیسی بن یسار از مشاهیر تابعین متولد در سال 16 یا 17 هَ .ق...
لیلی بن نعمان . [ ل َ لَب ْ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران ایران به عهد دعاة طبرستان (علویان ). وی در خدمت حسن بن قاسم داعی صغیر بود و ...
ابن لیلی مزنی . [ اِ ن ُ ل َ لا ؟ ] (اِخ ) صحابی است .
دیزج لیلی خوانی . [ زَ ل ِ ی ْ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 740 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ...
قاضی ابن ابی لیلی . [ اِ ن ُ اَ ل َ لا ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن بن یسار. رجوع به ابن ابی لیلی محمدبن عبدالرحمن شود.
لی لی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ) تعتاب . نام بازیی است . و آن یکپا برداشته و با پای دیگر جهیدن . یک لنگه (در تداول مردم قزوین ). و رجوع به ...
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .- لی لی به لالای...
مروارید
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۰ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.