ما
نویسه گردانی:
MA
ما. (ع اِ) بمعنی چه و چیست . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلمه ٔ استفهام است بمعنی چه چیز است . (غیاث ). چه . (ترجمان القرآن ). || هرچه و آنچه و چیزی و آنکه . (ناظم الاطباء). اسم موصول است بمعنی آنچه . (غیاث ) (آنندراج ). هرچه . آنچه . (آنندراج ). توضیح : ترکیبهائی از «ما»و «فعل » یا «ظرف » و یا «جار و مجرور» مانند: مازاد.مامضی . ماسوی اﷲ. ماانزل اﷲ. مابقی . مابعد. مابین . ماتحت . ماترک . ماجری . ماحصل . ماحضر. ماخلق اﷲ. مادام .مادون . مازال . مافات . مافوق . ماقال . ماقبل . ماکان . مانحن فیه . ماوراء. مایحتاج . مایکون . مایملک و جز اینها از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است . این ترکیبها در عربی جمله و یا رکنی از جمله است لیکن در فارسی بصورت اسم یا صفت یا قید بکار رفته و می رود که دراین لغتنامه هویت دستوری آنها براساس قواعد زبان فارسی تعیین شده است . || (اصطلاح نحوی ) کلمه ای است که دلالت بر معانی مختلف می نماید: بعضی اسمی و بعضی حرفی . اما «مای اسمی » بر سه قسم است : اول مای معرفه ، خواه ناقصه باشد که آنرا مای موصوله نیز گویندو بمعنی «آنچه » میباشد، قوله تعالی : ماعندکم ینفد وما عنداﷲ باق (قرآن 96/16)؛ و خواه تامه باشد و آن بر دو نوع است : یکی عامه که بمعنی شی ٔ می باشد و اسمی بر آن مقدم نشود، مانند: قوله تعالی : ان تبدوا الصدقات فنعما هی ؛ (قرآن 271/2) ای فنعم الشی ٔ هی . و دیگر خاصه که اسم بر آن مقدم شده باشد مانند: غسلته غسلانعما و دققته دقاً نعما؛ ای نعم الغسل و نعم الدق . دوم مای نکره که مجرد از معنی حرف باشد و آن نیز یا ناقصه است و آنرا مای موصوفة نامند که به معنی شی ٔ است ، مانند: مررت بما معجب لک ؛ ای بشی ٔ معجب لک . و یاتامه است و آن در سه باب استعمال می شود: یکی در باب تعجب ، مانند ما احسن زیداً و دیگری در باب نعم و بئس ، مانند: غسلته غسلا نعما؛ ای نعم شیئاً. و سوم چون اراده ٔ مبالغه کنند در اخبار از کسی که کاری را بسیار می کند مثل کتابت ، مانند: ان زیداً مما ان یکتب ؛ یعنی زید آن کسی است که باید کتابت کند. سوم مای نکره که متضمن معنی حرف بود و آن بر دو نوع است : یکی «ما»استفهامیه به معنی چیست ، مانند، ما هی ، یعنی چیست ، آن و ما لونها، یعنی چیست رنگ آن . و دیگری مای شرطیه که بر دو نوع است : «ما» شرطیه ٔ غیرزمانیه بمعنی هرچه ، مانند: ماتفعلوا من خیر یعلمه اﷲ (قرآن 197/2). ونیز مانند: ما ننسخ من آیة (قرآن 106/2). و «ما» شرطیه ٔ زمانیه بمعنی هرچه ، مانند: فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم (قرآن 7/9). و در این صورت هرگاه مجرور واقع شود غالباً الف آنرا حذف می کنند و فتحه بجای آن قرار دهند، مانند: فیم َ و الام َ و بم َ و عَلام َ و حَتّام َ و عَم َّ. و اما مای حرفی نیز بر چند قسم است : اول مای نافیه بمعنی لیس و لا و لم . در این صورت هرگاه بر جمله ٔ اسمیه داخل شود بیشتر به آن عمل لیس می دهند، مانند: ما هذا بشراً (قرلن 31/12). و ماهن امهاتهم (قرآن 2/58). و اگر بر جمله ٔ فعلیه داخل گردد عمل نمی کند، مانند: ما تنفقون الاابتغاء وجه اﷲ (قرآن 272/2). دوم مای مصدریه غیر زمانیه ، مانند: عزیز علیه ماعنتم (قرآن 128/9). و مانند: و ضاقت علیهم الارض بمارحبت (قرآن 118/9). و یا زمانیه مانند: مادمت حیا (قرآن 31/19). سوم مای زائده که بر دو نوع است : کافه وغیر کافه . اما مای کافه یا کافه از عمل رفع است و متصل نمی شود مگر به فعل قل و کثر و طال . و یا کافه ٔ از عمل رفع و نصب است و متصل می شود به اِن ّ و اخوات آن ، و یا کافه ٔ از عمل جر است و متصل می شود به حروف جاره مانند باء و من و کاف و رُب و به ظروف مانند بعدو بین و حیث و اذ. اما مای غیر کافه ، یا عوض است یاغیرعوض و مای غیر کافه ٔ عوض در دو موقع استعمال می شود: یکی مثل : اما انت منطلقاً انطلقت که اصل آن انطلقت لان کنت منطلقاً است و حرف جار و کان را حذف کرده اند و به عوض آن «ما» را آورده اند. و دیگری مانند افعل هذا اما لا که اصل آن ان کنت لاتفعل غیره بوده است . و مای غیر کافه غیر عوض مانند شتان ما زید و عمرو. ومانند لیتما زید قائم . و مانند: ایاما تدعوا (قرآن 110/17). و مانند: اینما تکونوا. و مانند ایما الاجلین قضیت (قرآن 28/28). و مانند: اینما تکونوا یدرککم الموت (قرآن 78/4). و مانند: حتی اذا ما جآؤها شهد علیهم سمعهم (قرآن 20/41). و نیز از اقسام مای زائده مای تأکید است به معنی چندانکه ، مانند: مادامت السموات (قرآن 107/11). و الارض ؛ یعنی چندانکه بپاید آسمانها و زمین . و دیگری مای تفخیم است ، مانند: القارعةما القارعة (قرآن 1/101 و 2)؛ یعنی قیامت و چه قیامت . (از ناظم الاطباء و منتهی الارب و اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
الا ما شذ و ندر. [ اِل ْ لا ش َذْ ذَ وَ ن َ دَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استثنائیه ) جز آنچه کم یاب و نادر بود. جز آنچه اندک و کمیاب باشد. بندرت . ندر...
غایة ما فی الباب . [ ی َ ت ُ فِل ْ ] (ع اِ مرکب ) منتهای مراتب اینکه . نهایت کلام .
سبحانی ما اعظم شأنی. پاک و منزه منم و چه بلندمرتبه جایگاهی است من دارم. از شطحیات منتسب به بایزید بسطامی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مع. [ م َع ع ] (ع مص ) گداخته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ مع هذاالشحم و غیره معاً؛ گداخته شد این پیه و جز آن . (ناظم الاطباء).
مع. [ م َ ع َ ] (ع حرف اضافه ) وا. (ترجمان القرآن ). به معنی با، و آن اسم است زیرا تنوین می پذیرد و حرف جر بر آن داخل می شود و ساکن می گر...
آلت تناسلی پسر بچه به زبان کودکانه
مع-دة. [ م ِ دَ / م َ ع ِ دَ ] (ع اِ) آنچه در آن طعام باشد پیش از آنکه در روده ها رود و آن مر انسان را به منزله ٔ کرش است مر ستور را. ج ، م...
مع هذا. [ م َ ع َ ها ذا ] (ع حرف ربط مرکب ) به معنی با این ، یعنی با وجود این معنی . (غیاث ) (آنندراج ). کلمه ٔ رابطه ٔ مأخوذ از تازی یعنی با...