مع مع
نویسه گردانی:
Mʽ Mʽ
آلت تناسلی پسر بچه به زبان کودکانه
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
معمع. [ م َ م َ ] (ع ص ، اِ) زن ساخته روزگار بامال که از مال چیزی کسی را ندهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ...
معمع. [ م َ م َ ] (اِ صوت ) آوازه بره آنگاه که مادر را طلبد یا آواز گوسفند که تنها مانده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعبع.
معما. ۞ [ م ُ ع َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) پوشیده شده . || نابینا کرده شده . || مکان پوشیده . || به اصطلاح کلامی که به وجه صحیح دال باشد ...
معما. [ م َ ع َ ] (ع حرف ربط مرکب ) ۞ با آنکه . با وجود اینکه : چون عبدالمطلب بمرد وصایت ها به عباس کرد معما ۞ که او کهتر بود به سال از ...
ماما. (اِ) مادر. (ناظم الاطباء). مادر. ام . والده . زن که کودکی یا کودکانی زاده است . در زبان اطفال ، نه نه . مامان . (یادداشت به خط مرحوم د...
مشاور ،آنکه در محله از او نظر بخواهند ،تیز خاطر ،روشن رای،زن ساخته روزگاربا مال که از مال چیزی کسی را ندهد ،
واژه از زبان هندی- فارسی- اروپای که همخانواده واژه مادر یا مامان می باشد. این واژه هیچ ربطی به واژه عربی ام ندارد.
مادر به معنی پستان مادر و مکیدن ا...
بمعنی خواهر کارمند و پرستار می باشد، که در بیمارستان مراقب بیماران است.
خط معما. [ خ َطْ طِ م ُ ع َم ْ ما ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل خط روان . مقابل خط خوانا. || کنایه از ماه نو. (آنندراج ) : دوش بر لوح فلک ...
ما و من . [ وُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ کبر. عجب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).