اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معمع

نویسه گردانی: MʽMʽ
معمع. [ م َ م َ ] (ع ص ، اِ) زن ساخته روزگار بامال که از مال چیزی کسی را ندهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن تیزخاطر روشن رای ، گویا پرگاله ٔ آتش است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن تیزهوش . روشن رای . (از اقرب الموارد). || هو ذومعمع؛ او صابر و شکیباست بر کارها و مروسنده است بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
معمع. [ م َ م َ ] (اِ صوت ) آوازه بره آنگاه که مادر را طلبد یا آواز گوسفند که تنها مانده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعبع.
آلت تناسلی پسر بچه به زبان کودکانه
معما. ۞ [ م ُ ع َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) پوشیده شده . || نابینا کرده شده . || مکان پوشیده . || به اصطلاح کلامی که به وجه صحیح دال باشد ...
معما. [ م َ ع َ ] (ع حرف ربط مرکب ) ۞ با آنکه . با وجود اینکه : چون عبدالمطلب بمرد وصایت ها به عباس کرد معما ۞ که او کهتر بود به سال از ...
ماما. (اِ) مادر. (ناظم الاطباء). مادر. ام . والده . زن که کودکی یا کودکانی زاده است . در زبان اطفال ، نه نه . مامان . (یادداشت به خط مرحوم د...
واژه از زبان هندی- فارسی- اروپای که همخانواده واژه مادر یا مامان می باشد. این واژه هیچ ربطی به واژه عربی ام ندارد. مادر به معنی پستان مادر و مکیدن ا...
بمعنی خواهر کارمند و پرستار می باشد، که در بیمارستان مراقب بیماران است.
مشاور ،آنکه در محله از او نظر بخواهند ،تیز خاطر ،روشن رای،زن ساخته روزگاربا مال که از مال چیزی کسی را ندهد ،
خط معما. [ خ َطْ طِ م ُ ع َم ْ ما ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل خط روان . مقابل خط خوانا. || کنایه از ماه نو. (آنندراج ) : دوش بر لوح فلک ...
ابن ماما. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) عمرانی گوید نام شهری کوچک است . (مراصدالاطلاع ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.