گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مادر نویسه گردانی: MADR مادر. [ دِ ] (اِ) قسمی شراب ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی مادر مادر. [ دَ ] (اِ) ترجمه ٔ «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد... مادر این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ام ندارد. این واژه در زبان او... بی مادر بی مادر. [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + مادر) که مادر از دست داده باشد. که مادر ندارد. که مادر او مرده باشد. در تداول فارسی زبانان یتیم : یَتم ، ... هم مادر هم مادر. [هََ دَ ] (ص مرکب ) دو فرزند که از یک مادر باشند. (یادداشت مؤلف ) : به جز ابن یامین که با یوسف هم مادر بود. (از قصص الانبیاء). رجوع ... هفت مادر هفت مادر. [ هََ دَ ] (اِ مرکب ) امهات سبعه . (یادداشت مؤلف ). ظاهراً هفت طبقه ٔ زمین است . شیر مادر شیر مادر. (ا. م.) شیری که از پستان جنس زن انسان برای فرزندش آید. شیر نخستین خوراک نوزاد آدمی است پیش از آنکه بتواند خوردنی دیگر خورد یا هضم کند. روز مادر روز زن و روز مادر در ایران باستان روز پنجم اسفند به نام سْپَندَرمَت= spandarmat (اوستایی: سْپِنتَ آرمَئیتی=spenta ãrmaiti= زمین بارور ـ دایرـ حاصلخیز... شوهر مادر شوهر مادر. [ ش َ / شُو هََ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پدراندر. (یادداشت مؤلف ). ناپدری . شوهرننه . شوی مادر شوی مادر. [ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شوهر مادر. شوهرننه . پدراندر. پدندر. مادر جنده رجوع به [dehkhodaworddetail-95ee5f49d6a74d54a8d0c8ec63bed79e-fa.html جنده] شخصی که مادر بدکار دارد || توهین به مادر شخص [dehkhodaworddetail-95ee5f... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود