اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مال

نویسه گردانی: MAL
مال . [ مال ل ] (ع ص ) رجل مال ، بستوه آمده . (منتهی الارب ). رجل مال ، مرد بستوه آمده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مال خانی . (اِخ ) مال شیخ . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مال شیخ شود.
مال داده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که به قیمت خریده باشند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی که با پرداخت بها آن را خریده با...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مال کنگنی بفتح میم و الف و لام و فتح کاف و سکون نون و کاف فارسی و کسر نون و با لغت هندی است ماهیت ان تخم نباتی است هندی و نبات آن را یک ساق و یا دو سا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مال زمین . [ زَ ] (اِ مرکب )ضمانت ملکی جهت بدهی . (ناظم الاطباء) (از جانسون ).
مال خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) عاملی که در اموال دیوان تصرفات بی وجه و غاصبانه کرده . (فرهنگ فارسی معین ) : بدان مثال ک...
مال دهنده . [ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مال ده : مر حاشیه ٔ شاه جهان را و حشم راهم مال دهنده ست و هم مال ستان است . منوچهری .و رجوع به ما...
مال خاوند. [ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب و مالک مال . (آنندراج ). صاحب مال . خداوند خواسته . || مالدار. (آنندراج ).
مال بگیری . [ب ِ ] (حامص مرکب ) سخره گیری ستور. سخره ٔ ستور. عمل سخره گرفتن چهارپایان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.