اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماه

نویسه گردانی: MAH
ماه .(ع اِ) آب . ماء ۞ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نسبت بدان را ماهی ّ گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود. || رجل ماه الفؤاد؛ مرد بددل و جبان یا کندخاطرگویا در آب فرورفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (معرب ، اِ) قصبه ٔ شهر و ماهان دینورو نهاوند که یکی از هر دو را ماه الکوفه و دیگری راماه البصره نامند... ۞ (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مأخوذ از فارسی ، شهر و مدینه . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
ماه فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی میانه ٔ مغرب و شمال اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان خیر است که در ...
ماه سیمایی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ماه سیما. ماهرویی . ماه چهری . رجوع به ماه سیما و ماه چهری شود.
ماه گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خسوف . خسف . انخساف . احتجاب قمر. پوشیدگی ماه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب ) لکه ...
ماه گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خسوف . (ترجمان القرآن ). خسوف شدن . || سیاه شدن ظاهر پوست جنین در شکم مادر. پیدا شدن لکه های نسبةً ...
ماه کنعان . [ هَِ ک َ ] (اِخ ) کنایه از یوسف علیه السلام . (غیاث ) (آنندراج ).
شروین ماه . [ ش َرْ ] (اِ مرکب ) درتداول مازندرانیان ، ماه شهریور. (یادداشت مؤلف ).
خرگاه ماه . [ خ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هاله ٔ دور ماه و آنرا خرمن ماه نیز گفته اند. (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری...
ایوان ماه . [ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان دنیا. (آنندراج ).
ماه پیشانی . (ص مرکب ) که پیشانی چون ماه دارد. که پیشانی او چون ماه درخشان و زیباست .- دختر ماه پیشانی ؛ دختری در افسانه های کودکان . (یا...
ماه البصره . [ هَُل ْ ب َ رَ / رِ ] (اِخ ) نهاوند است . (از المعرب جوالیقی ص 321). نهاوند و همدان و قم . (مفاتیح العلوم خوارزمی ، یادداشت به خط...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۶ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.