اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مأش

نویسه گردانی: MAŠ
مأش . [ م َءْش ْ ](ع مص ) دور کردن . (از منتهی الارب ): مأشه عنه بکذا مأشاً؛ دور کرد او را از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رندیدن باران زمین را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۴.۴۴ ثانیه
معش . [ م َ ] (ع مص ) نرم نرم مالیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم مالیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معش . [ م َ ع َش ش ] (ع اِ) خواسته و مطلب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ماش با. (اِ مرکب ) ۞ آش ماش : من بگویم شکر، چه خوردی ابااو بگوید شربتی یا ماش با.مولوی .
ماش پلو. [ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوی که در آن ماش کنند.
ماش دارو. (اِ مرکب ) حشیشی است که گل بنفش رنگ دارد و به آخر تخم گردد و آن را به یونانی خامانیطس گویند یعنی صنوبر الارض ، و به لفظ دیگر ع...
ماش ماهی . (اِ مرکب ) گونه ای ماهی استخوانی ۞ از تیرة سیپرینیده ها ۞ که بدنی کشیده و باله ٔ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد. گونه هائی ا...
ماش ماهی . (اِخ ) نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.