مبعد
نویسه گردانی:
MBʽD
مبعد. [ م ِ ع َ ] (ع ص ) رجل مبعد؛ مرد بسیار دور سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مبعد. [ م ُ ب َع ْ ع َ ] (ع ص ) دور و بعید. (از آنندراج ). دور شده . ۞ (ناظم الاطباء).
مباد. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) نفی باد که برای دعا باشد. (غیاث )(آنندراج ). مبادا. کلمه ٔ دعا، یعنی نیست باد و نباد. و خدا نکناد. (ناظم ا...
این عبارت بشکل ساده تر و در قالب دست مریضاد رایج گشته و مردم برای تشویق و آفرین بشکل دعایی آنرا برای پشتی بانی از کاری که استادانه انجام شده بیان می ک...