گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مبعد نویسه گردانی: MBʽD مبعد. [ م ُ ب َع ْ ع َ ] (ع ص ) دور و بعید. (از آنندراج ). دور شده . ۞ (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی مبعد مبعد. [ م ِ ع َ ] (ع ص ) رجل مبعد؛ مرد بسیار دور سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از ذیل اقرب الموارد). مباد مباد. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) نفی باد که برای دعا باشد. (غیاث )(آنندراج ). مبادا. کلمه ٔ دعا، یعنی نیست باد و نباد. و خدا نکناد. (ناظم ا... دست مریض مباد این عبارت بشکل ساده تر و در قالب دست مریضاد رایج گشته و مردم برای تشویق و آفرین بشکل دعایی آنرا برای پشتی بانی از کاری که استادانه انجام شده بیان می ک... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود