گفتگو درباره واژه گزارش تخلف متلع نویسه گردانی: MTLʽ متلع. [ م ُت ْ ت َ ل ِ ] ۞ (ع ص )(از «ول ع ») آن که پوشیده شود بر او کار کسی و نمی داند که زنده است یا مرده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بی اطلاع ازحالت شخص خصوصاً از حیات و ممات وی . (از ناظم الاطباء). رجوع به اتلاع شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی متلع متلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) زن خوب رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بسیار نگرنده ٔ چپ و راست . (از منتهی الارب ... مطلع این واژه تازى (اربى) است به معناى محل طلوع و برابرهاى پارسى آن چنینند: برآیان Barayan (پارسى : محل برآمدن خورشید) هورآیانHurayan (پارسى: محل برآمدن خو... مطلع مطلع. [ م ُطْطَ ل ِ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ) (آنندراج ). آگاه و خبردار و دانا و باوقوف . (ناظم الاطباء) : نشاید بدارو دوا کردشان که کس مطلع نیست بر... مطلع مطلع. [ م َ ل َ / م َ ل ِ ] (ع اِ) جای برآمدن آفتاب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل طلوع و جای برآمدن آفتاب و جز آن ... مطلع مطلع. [ م َ ل َ / م َ ل ِ ] (ع مص ) طلع طلوعاً و مطلعاً و مطلعاً. رجوع به طلوع شود. (ناظم الاطباء). مطلع مطلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه آگاه می کند و سبب می شود دریافت کردن را. || نخل مطلع؛ خرمابنی که شکوفه کرده باشد. (ناظم الاطباء). خرمابنی ... مطلع مطلع. [م ُطْ طَ ل َ ] (ع ص ) خبردار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) برآمدنگاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) ۞ .محل صعود... مطلع مطلع. [ م ُطْطَ ل ِ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ) (آنندراج ). آگاه و خبردار و دانا و باوقوف . (ناظم الاطباء) : نشاید بدارو دوا کردشان که کس مطلع نی... مطلع مطلع. [ م ُ طَل ْ ل ِ] (ع ص ) آنکه پر می کند پیمانه را. (ناظم الاطباء). مطلع بجای مدخل که بعضا در دانشنامه نویسی و کتابداری بعنوان برابر انتری" entry" بکار رود تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود