محتذر
نویسه گردانی:
MḤTḎR
محتذر. [ م ُ ت َ ذَ ] (ع ص ) هوشیار و آگاه و خبردار. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
محتذر. [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) پرهیزکننده . (آنندراج ).
محتضر. [ م ُ ت َ ض َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتضار. مرد نزدیک به مرگ . (منتهی الارب ). بیمار که در حال احتضار است . آنکه در حال نزع است . آن...
محتضر. [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتضار. مردم شهری شونده . به شهر آینده . (منتهی الارب ). خلاف بادی . (ناظم الاطباء). || حاضرشوند...
محتظر. [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتظار. آنکه حظیره سازد. (منتهی الارب ). حظیره سازنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || هشیم محتظر؛ ...
محتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتظار. شاخه های حظیره ساخته شده . (ناظم الاطباء). || حظیره کرده شده .