محرک
نویسه گردانی:
MḤRK
محرک . [ م َ رَ ] (ع اِ) بن گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محرک . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنباننده و حرکت دهنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و ی...
محرک . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) تحریک شده . برانگیخته شده . || هر کلمه که دارای دو فتحه و یا زیادتر باشد. (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مهرک بالا. [ م ِ رَ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائ...
مهرک پایین . [ م ِ رَ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافی...