اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محل

نویسه گردانی: MḤL
محل . [ م ُ ح ُ ] (ع اِ) جج ِ محالة. (منتهی الارب ). رجوع به محالة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
محل . [ م َ ] (ع اِ)مکر. || بدی . || فریب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد. (منتهی الارب ). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). || خشکسال ...
محل . [ م َ ] (ع مص ) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قحط سال افتادن . || سعایت کردن نزد سلطان ....
محل . [ م َ ح ِ ] (ع ص ) آنکه برافتد چندانکه درمانده گردد. (منتهی الارب ). آنکه برانند او را چندانکه درمانده گردد. (آنندراج ). آنکه رانده شو...
محل . [ م َ ح ِل ل ] (ع مص ) واجب شدن حق کسی بر دیگری . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || (اِ) جای کشتن هدی . (منتهی الارب ). جای کشتن...
محل . [ م ُ ح ِل ل ] (ع ص ) از حرم بیرون آمده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || شکننده ٔ حرمت حرام :رجل محل . (منتهی الار...
محل . [ م َ ح َل ل ] (ع مص ) فرود آمدن در جایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حل . حلول . حَلَل . (منتهی الارب ). || فرود آوردن کسی را در جایی ...
محل . [ م َ ح َل ل ] ۞ (ع اِ) جای فرود آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جایی که در آن توقف کنند و سکنی نمایند. (از ناظم الاطباء). آنجا که ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: زیس zis (سغدی: żisi)، والن vâlan (پهلوی)، مانیش mâniŝ (پهلوی: mâniŝt) **** علی محمد عالیقدر 09163657861
مستراب
ام محل . [ اُم ْ م ِ م َ ح َل ل ] (اِخ ) کوهی است از بنی وبر. (از المرصع).
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.