محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحکم بن مظفربن عبداﷲ باهلی اندلسی ، مکنی به ابوالمجد و ملقب به افضل الدوله . پدرش ابوالحکم دمشقی از اطبای معروف بود. ابوالمجد نیز در طب و همچنین علوم عقلی مهارت داشت . طبیب مخصوص ملک عادل نورالدین محمودبن زنگی گردید و ملک عادل ریاست بیمارستان کبیر را که در دمشق ساخته بود بدو واگذار کرد و ابوالمجد علاوه بر معالجه در ایوان بیمارستان به تدریس طب اشتغال داشت و با اطبای آن زمان به مباحثه در مسائل طبی می پرداخت و کتابخانه ای معتبر فراهم آورده بود. وفات وی در دمشق پس از 650 هَ . ق . است . (یادداشت لغت نامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۳ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن عاصم بن زادان خازن اصفهانی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به ابن المقری . (285 - 381 هَ . ق ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن سعدان المبارک . از علمای لغت و نحو. از اوست : کتاب القرأات . کتاب المختصر فی النحو. (از ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس . از امرای عباسی هاشمی که در زمان منصور خلیفه ٔ عباسی امارت مکه ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد، مکنی به ابن النحاس حلبی و ملقب به بهاءالدین . استاد علوم عربی زمان خود در کشور مصر.به...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد ملقب به ریاض الدین حنبلی متوفی 971 هَ . ق . در حلب . نسب او به ابن شحنه می رسد. مورخ و ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن منذر نیشابوری . ابواسحاق شیرازی شرح حال او را در کتاب طبقات الفقهاء آورده است و گوید: تألیفات...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یوسف . رجوع به ابن حلیمی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یوسف ... رجوع به ابن حنبلی محمدبن ابراهیم بن یوسف شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم حریری دمشقی ، ملقب به شمس الدین (658 تا 739 هَ . ق ). او راست کتاب «تاریخ » که بسیار مفصل است . ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سراج . رجوع به ابن بوش محمدبن ابراهیم شود.