محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابوالعباس احمدبن بختیار واسطی ، معروف به ابن مندائی واسطی (قاضی ...) (ربیع الاخر 517 - 560هَ . ق ) جماعتی از اعیان مانند حافظ ابوبکر خوارزمی و جز او علوم ادبیه از وی اخذ کرده اند و راوی لمحةالاعراب حریری از مطهربن سلام و او از حریری باشد. ابن مندائی به واسط درگذشته است . (وفیات الاعیان ص 454).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۴ ثانیه
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم ملقب به محیی الدین . او راست تعلیقه بر تفسیر بیضاوی . رجوع به اخوین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاضی کمال الدین شهرزوری ، ملقب به محیی الدین و مکنی به ابوحامد. وی برای تحصیل علم به بغداد رفت و در ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن قدامه ... رجوع به ابن قدامه شمس الدین محمدبن احمد مقدسی حنفی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 852 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قریعة. رجوع به ابن قریعة قاضی ابوبکر محمدبن عبدالرحمن و محمدبن عبدالرحمن و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن قوطیة... رجوع به ابن قوطیه ابوبکر محمدبن عمر... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 368 تا 371 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیسر... رجوع به شمس الدین محمدبن قیس رازی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیسرانی ... رجوع به ابن قیسرانی ابوالفضل شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیم ... رجوع به ابن قیم الجوزیة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن کثیر فرغانی . رجوع به ابن کثیر محمدبن کثیر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن کیزانی ... رجوع به ابن کیزانی محمدبن ابراهیم ... و وفیات الاعیان ج 4 ص 461 و 462 ترجمه ٔ شماره 678 شود.