محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد یحیی بن المبارک یزیدی . اشهر افراد خاندان یزیدی است و جد او عبداﷲ یزیدی از علمای لغت و عربیت بود و محمد در خدمت مأمون و نیز معتصم بود و هنگامی که معتصم به مبیضه ٔ مصر رفت محمد با او بود و بدانجا وفات یافت . وی را دوازده پسر بوداحمد، عبداﷲ (عبداﷲ بیشتر به عبدوس مشهور است )، عباس و این سه تن اوصیای پدر خویش بودند و جعفر و علی وحسن و فضل و حسین و عیسی و سلیمان و عبیداﷲ و یوسف .(از الفهرست ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۵ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن مسیح ، مکنی به ابوبکر معروف به جعد، شیبانی نحوی ادیب و لغوی متوفی به سال سیصدوبیست واند. او ر...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان خراسانی (نورالدین ) دانشمند و متقی ساکن شیراز متوفی به سال 740 هَ . ق . او راست : لطائف التفسیر، الز...
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان معروف به ابن اقرب ، مکنی به ابوالملیح و متوفی به سال 774 هَ . ق . او راست : الرعایة فی تجرید مسائل...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عربی ، ابوبکر محیی الدین بن علی اندلسی . رجوع به ابن عربی ابوبکر محمد... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علاءالدین تکش ، ملقب به علاءالدین (596 تا 618 هَ . ق .) ششمین از خوارزمشاهیان . پس از مرگ پدر به تاریخ ب...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علاءالدین ملقب به سیف الدین از پادشاهان غوری (556 - 558 هَ. ق .). بعد از پدر به تخت نشست ابتدا دعات اسم...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ... رجوع به ابن المعلم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ... رجوع به ابن سراج محمدبن علی بن عبدالرحمن شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن هانی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ... رجوع به ابوالحسن محمدبن علی بن سهل ... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 202 شود.