محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن حسام الدین . دولتشاه در تذکرةالشعراء می نویسد: بغایت خوش گو است و با وجود شاعری صاحب فضل بود و قناعتی و انقطاعی از خلق داشت . از خوسف است من اعمال قهستان و از دهقنت نان حلال حاصل کردی و گاوبستی و صباح که به صحرا رفتی تا شام اشعار خود را بر دسته ٔ بیل نوشتی . بعضی او را ولی حق شمرده اند در منقبت گویی درعهد خود نظیر نداشت و قصاید غرا دارد و قصیده ای در مدح حضرت رسول (ص ). وفات او به سال 875 هَ . ق . بوده است . (تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی ص 428 و 429).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۰۲ ثانیه
محمد رابع. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل ششمین از ملوک بنی نصر غرناطه (725 - 833 هَ . ق ). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 93...
محمد رابع. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب ِ ] (اِخ ) مستنصر. هیجدهمین از امرای بنی حفص در تونس (837 - 839 هَ . ق .).
محمد سادس . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ دِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل ، مکنی به ابوسعید. ۞ دهمین از ملوک بنی نصر در غرناطه (761 - 763 هَ . ق .). (معجم الان...
محمد سادس . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ دِ ] (اِخ ) (سلطان ...) سی وششمین سلطان عثمانی (1336 - 1341 هَ . ق .). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 240).
محمد عاشر. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ش ِ ] (اِخ ) احنف بن عثمان . هفدهمین از ملوک بنی نصردر غرناطه (848 - 849 هَ . ق . و نوبت دوم از 850 - 857 هَ . ق ...
محمد عبده . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ع َ دُه ْ ] (اِخ ) (شیخ ...) از علمای مصر است و تحصیلات خود را در الازهر به پایان رسانیده است . (ولادت درقاهره ...
محمد عبده . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ع َ دُه ْ ] (اِخ )دبیر بغراخان از ملوک ترک ماوراءالنهر، معروف به خانیه بوده و در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن...
نادر محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) چهارمین فرمانروا از سلسله ٔ امرای جانی یا هشترخانی بخاراست . وی از سال 1050 تا 1057 هَ . ق . بر ولایات ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.