محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲبن مذحج بن محمدبن عبداﷲبن بشر زبیدی اشبیلی نزیل قرطبه ، مکنی به ابی بکر. در علم نحو و حفظ لغت یگانه ٔ عصر بود. او را کتابهاست که بر وفور دانش وی دلالت کند از آنهاست کتاب طبقات النحویین و اللغویین بالمشرق و الاندلس (از زمان ابوالاسود دئلی تا زمان شیخ وی ابوعبداﷲ نحوی ریاحی )، و نیز مختصر کتاب العین خلیل و الغایة در عروض ، الواضح و شرح ابنیه ٔ الکتاب سیبویه . وی به سال 379 یا 380 هَ .ق . درگذشته است . (از وفیات الاعیان ج 2 ص 92 و 93).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک زیات ... رجوع به ابن زیات ابوجعفر محمدبن عبدالملک و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 5 صص 94-103 ش...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد. رجوع به ابوعمرزاهد، محمدبن عبدالواحد.و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 329 - 333 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب . رجوع به ابوعلی جبائی محمدبن عبدالوهاب و رجوع به جبائی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب . رجوع به قزوینی محمدبن عبدالوهاب شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدکان ... رجوع به ابن عبدکان شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدون جیلی طبیب معروف . ابن البیطاردر مفردات از او روایت کند از جمله در کلمه ٔ (طلق ، حرف ) مدتی در بصره ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبده کاتب به گفته ٔ نظامی عروضی در چهارمقاله ۞ «دبیر بغراخان بود و در علم تعمقی و در فضل تنوقی داشت ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ... رجوع به ابن تعاویذی ابوالفتح محمدبن عبیداﷲبن عبداﷲ و رجوع به ابوالفتح محمدبن تعاویذی ، و نیز...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن یحیی بن خاقان ، مکنی به ابوعلی . رجوع به ابن خاقان شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن بلبل ، مکنی به ابوعبداﷲ لغوی و نحوی . سیرافی و ابوعلی فارسی را ملاقات نمود در شعر و ادب زبردست ...