محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدون جیلی طبیب معروف . ابن البیطاردر مفردات از او روایت کند از جمله در کلمه ٔ (طلق ، حرف ) مدتی در بصره و زمانی به مصر در 347 هَ . ق . به امر بیمارستانی اشتغال و به صناعت منطق اهتمام داشت و این علم را از ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانی فراگرفت . در 360 هَ . ق . به اندلس شد و طبیب خاص مستنصرباﷲ و مؤید باﷲ بود. وی پیش از آموختن طب به علم حساب و هندسه اشتغال داشت و در اعمال کسریه تألیفی نفیس دارد و هیچکس در طب به پای او نرسیده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و نیز رجوع به عیون الانباء شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۲۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابن جماعة محمدبن ابراهیم بن سعد کنانی و اعلام زرکلی ج 3 ص 841 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابن سراج محمدبن ابراهیم ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابن طباطبا محمدبن ابراهیم بن اسماعیل ... بن ابراهیم .. و الاعلام زرکلی ج 3 ص 839 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... ابن یوسف بن احمدبن یوسف کاتب . رجوع به ابوالحسن محمدبن ابراهیم ... کاتب شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابوبکر اصفهانی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابوحمزه ٔ صوفی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به بشتکی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به تتائی شمس الدین محمدبن ابراهیم ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن قریش . رجوع به حکیمی ابوعبداﷲ محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به خطیب زاده محمدبن ابراهیم شود.