محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن هِمَماه رامشی نیشابوری ، مکنی به ابونصر. عالم در علم نحو و علوم حدیث و قرأات و لغت . حدیث را از اصحاب اصم و غیره فراگرفت و ادب را از ابوالعلاء مصری و دیگران آموخت و در نیشابور املای حدیث می نمود. ولادت او 440 و وفاتش 489 هَ . ق . است و اشعاری از او باقی مانده است . (از معجم الادباء ج 7 ص 100).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم فقیه ، مکنی به ابوالحسن از مشایخ ثعلبی . او راست تفسیر النبی (ص ) که ثعلبی گوید از مصنف آن مقداری...
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم ملقب به محیی الدین . او راست تعلیقه بر تفسیر بیضاوی . رجوع به اخوین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاضی کمال الدین شهرزوری ، ملقب به محیی الدین و مکنی به ابوحامد. وی برای تحصیل علم به بغداد رفت و در ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن قدامه ... رجوع به ابن قدامه شمس الدین محمدبن احمد مقدسی حنفی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 852 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قریعة. رجوع به ابن قریعة قاضی ابوبکر محمدبن عبدالرحمن و محمدبن عبدالرحمن و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن قوطیة... رجوع به ابن قوطیه ابوبکر محمدبن عمر... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 368 تا 371 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیسر... رجوع به شمس الدین محمدبن قیس رازی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیسرانی ... رجوع به ابن قیسرانی ابوالفضل شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیم ... رجوع به ابن قیم الجوزیة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن کثیر فرغانی . رجوع به ابن کثیر محمدبن کثیر... شود.