محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن هندوشاه بن سنجر عبداﷲ صاحبی نخجوانی . منشی پسر هندوشاه مؤلف تجارب السلف . او راست دستورالکاتب فی تعیین المراتب که در عهد سلطان اویس بهادرخان (757 - 776 هَ . ق .) تألیف کرده و کتابی در لغت دارد به نام صحاح الفرس که در 727 هَ . ق . تألیف کرده است و در طهران به تصحیح دکتر طاعتی در عداد نشریات بنگاه ترجمه و نشر کتاب چاپ شده است و آن (به استثناء فرهنگ قطران ) سومین فرهنگ موجود فارسی است یعنی پس از لغت نامه ٔ اسدی (تألیف بعد از 458 هَ . ق .) و فرهنگ قواس (تألیف بعد از 690 هَ . ق .) و حدود 2300 لغت دارد. (از یادداشت مرحوم دهخدا و یادداشت لغت نامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ششمین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان (548 - 554 هَ . ق ). (طبقات اسلام ص 137).
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هفتمین از بنی مزید در حله (532 - 540 هَ . ق ). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 108).
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هفتمین از عادلشاهیان و ربیچاپور (1035 - 1070 هَ . ق ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آغامحمدخان ، مؤسس سلسله ٔ قاجاریه ، پسر بزرگ محمدحسن خان قاجارقوانلو.در محرم سال 1155 هَ . ق . در گرگان متولد ش...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آق سرائی . رجوع به آق سرائی جمال الدین محمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آلب ارسلان . دومین از پادشاهان سلجوقی بزرگ (455 - 465 هَ . ق .). رجوع به آلب ارسلان شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آی تیمور. رجوع به آی تیمور شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابشیهی . رجوع به ابشیهی ابوالفتح محمدبن احمد و الاعلام زرکلی ج 3 ص 856 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابشیهی . رجوع به ابشیهی بهاءالدین محمدبن شهاب ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن آدم بن کمال هروی مقدسی ، مکنی به ابوالمظفر (متوفی در 414 هَ . ق .). مردی ادیب و دانشمند و از مردم هرات ب...