مخمر
نویسه گردانی:
MḴMR
مخمر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) پوشاننده و پنهان کننده ٔ شهادت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کسی که می رساند خمیر را. || کسی که دریافت می کند و چیزی به یاد می گذارد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه عطا می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آنکه داخل می شود. || آنکه کینه می ورزد و کینه ور. || زمین بسیارخمر که در آن می فراوان بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
مخمر. [ م ُ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) سرشته شده . (ازآنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرشته . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). تخمیرشده و سرش...
مخمر. [ م ُ خ َم ْ م ِ ] (ع ص ) پوشاننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || می گر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموار...
مُخَمِّرها ( به انگلیسی : Yeast، به فرانسه Levure، به آلمانی Hefen و به عربی خمیرة) دستهای از یوکاریوتهای تکسلولی هستند که در فرمانرو قارچها و شاخ...