اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرا

نویسه گردانی: MRʼ
مرا. [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) ستیزه . جدل . همسری . جدال . مراء. رجوع به مراء شود :
آن است مرا کز دل با من به مرانیست
آنها نه مرا اند که با من به مرااند.

ناصرخسرو.


در کان دل من گهر از بهر گروهی است
پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.

ناصرخسرو.


بل مرا این مراست با قدما
که مجلی منم در این مضمار.

خاقانی .


تا بدانی که خدای پاک را
بندگان هستند پرحمله و مرا.

مولوی .


چون برآمد این نکاح آن شاه را
نا نژاد صالحان بی مرا.

مولوی .


- مرا کردن ؛ ستیزه و لجاج کردن . همسری و مقابله نمودن :
اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان
هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا.

ناصرخسرو.


بسا کاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همی بامه مرا کرد.

نظامی عروضی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مرع . [ م َ ] (ع مص ) روغن بسیار بر سر مالیدن . (منتهی الارب ). مالیدن سر را بوسیله ٔ روغن . (از اقرب الموارد). || شانه کردن موی . (از منتهی الار...
مرع . [ م َ ](ع اِ) زمین گیاه ناک و فراخ علف . (آنندراج ). || کلأ. ج ، اَمرُع ، اَمراع . (از اقرب الموارد). || فراوانی علف و چراگاه . (از من...
مرع . [ م َ رَ ] (ع مص ) گیاه ناک گردیدن رودبار و فراخ علف شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مراعة. و رجوع به مراعة شود. || در خصب و...
مرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) فراخی علف و چراگاه . (ناظم الاطباء).
مرع . [ م َ رِ ] (ع ص ) مرد چراگاه جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خصب . (از اقرب الموارد).
مرع . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُرعَة و مُرَعة. (منتهی الارب ). مُرَع . (اقرب الموارد). رجوع به مرعة شود.
مرع . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مُرعة یا مُرَعة. (اقرب الموارد). مُرع . (منتهی الارب ). رجوع به مرعة شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.