اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مراعی

نویسه گردانی: MRʼʽY
مراعی . [ م ُ ] (ع ص ) نگهبانی کننده . رعایت کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حارس . نگهبان . حافظ.(ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراعات . رجوع به مراعات و مراعاة شود : آواز ناعی به سمع آن شاه مراعی رسید. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین ).
هر دو رکنند راعی دل من
عمران بین مراعی عمار.

خاقانی .


|| بیننده . ناظر. رجوع به مراعاة شود. || دستگیر. مددکار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. || چراننده .(غیاث اللغات ). رجوع به مراعات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
مراعی . [ م َ ] (ع اِ) سبزه زارها که ستوران رادر آن چرانند. (غیاث اللغات ). ج ِ مَرعی ̍. (دستورالاخوان ). رجوع به مرعی شود : احوال مراعی و ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.