مرذ
نویسه گردانی:
MRḎ
مرذ. [ م ُ رِذذ ] (ع ص ) یوم مرذ؛ روز رذاذناک . (آنندراج ) (از متن اللغة). روزی که در آن باران نرم و ریزه آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
شهرستانه مرز. [ ش َ رِ ن ِ م َ ] (اِخ ) نام سابق پای دست در مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 57).
غرض و مرض داشتن . [ غ َ رَ ض ُ م َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) باغرض بودن . نظر شخصی داشتن . غرض داشتن .اشکال تراشی در کارها کردن . دشمنی و دوروئی دا...