اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرسی

نویسه گردانی: MRSY
مرسی . [ م َ سا ] ۞ (ع اِ)جایی که چیزی در آن بر جای می ایستد و استوار می گردد. (ناظم الاطباء). || محل توقف کشتیها نزدیک ساحل لنگرگاه . خور. فُرضة. ج ، مَراسی (مراس ) : علی ساحل ذاک المرسی شجر فاریفون ... (الجماهر ص 44). || جریده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حسن مرسی . [ ح َ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد طائی فقیه اهل مرسیه مکنی به ابوبکر مالکی (412-498 هَ . ق .). او راست : «المقنع» در شرح...
علی مرسی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل اندلسی مرسی ضریر. مشهور به ابن سیدة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن سیدة و علی (ابن سیدة.....
مرسی الخرز. [ م َ سَل ْ خ َ رَ ] (اِخ ) جای آبادی است در ساحل افریقا در سه روزه راه از نوبه . مرجان را از آنجا استخراج نمایند، تجار به این ...
مرسی الکبیر. [م َ سَل ْ ک َ ] (اِخ ) (الَ ...) شهر و بندری است در کشور الجزائر در استان وهران (یا اران ) ۞ با 13 هزار و پانصد تن سکنه . این بن...
مرسی مطروح . [م َ سا م َ ] (اِخ ) شهر و بندری است در مصر در حوالی برقة. در اوایل جنگ جهانی دوم به سال 1942 م . میان نیروی آلمان و متفقین ...
مرصی . [م ُ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ارصاء. پاینده در جایی و نگارنده آن را. (آنندراج ). رجوع به ارصاء شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.