مرغ
نویسه گردانی:
MRḠ
مرغ . [ م َ ] (ع اِ) آب دهان روان . (منتهی الارب ). آب دهان . (دهار). لعاب و آب دهان . سال مرغه ؛ آب دهان وی جاری گشت . (از اقرب الموارد). || اشباع کردن از روغن . (از اقرب الموارد). || فراهم آمدنگاه پِشگل گوسفند. (ازمنتهی الارب ). محل گرد آمدن آب که در آن پشگل گوسفند جمع شده باشد. (از اقرب الموارد). || مرغزار و روضه ، یا مرغزار بسیار گیاه . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). مرغة. رجوع به مرغة شود. ج ، مُروغ .
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شعرمرغ سحر توسط ملک الشعرا بهارسروده شده ومرتضی نی داوودنیزموسیقی آن را دردستگاه ماهور تنظیم نموده است.
متن شعر:
مرغ سحرناله سرکن
داغ مراتازه ترکن...
مرغ بارانی . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ پابلندان ۞ دارای جثه ای متوسط و گردن و منقاری کوتاه و سری قو...
مرغ شاخدار. [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ ماکیانها که بیشتر مربوط به نواحی افریقای غربی است . برخی انواع ...
پرورده ٔ مرغ . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ی ِ م ُ ] (اِخ ) یا مرغ پرورده ، کنایه از زال زر پدر رستم است : تو این بنده ٔ مرغ پرورده رابزاری و خواری برآ...
مرغ ماهی خوار. [ م ُ غ ِ خوا / خا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای از راسته ٔ پرده پایان و با پای کوتاه و دمی دراز و نوکی خمیده همانند ...
مرغ یک پا داره. (ضرب المثل) شکل محاوره ای ضرب المثل «مرغ یک پا دارد»: تعبیری مثلی، سخت مصر در گفتۀ خویش. عقیدت دیگر نکنم. رای نگردانم. (منبع: امثال و ...
مرغ زنبورخوار. [ م ُ غ ِ زَم ْ خوا / خا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلاغ سبز. رجوع به کلاغ سبز شود. || پرنده ای است ۞ از راسته ٔ سبکبالان ۞ ...
مرغ انجیرخوار. [ م ُ غ ِ اَ خوا / خا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ مرغ انجیر. مرغنجیر.پرنده ای است کوچک از راسته ٔ گنجشکان (سبکبالان ) ۞ که ...
مرغ جزیره ٔ موریس . [م ُ غ ِ ج َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ کبوتران که امروز نسلش از بین رفته و آخرین...