اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرغ

نویسه گردانی: MRḠ
مرغ . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه شهرستان اردستان ؛ در 48هزارگزی جنوب اردستان ، در منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 122تن سکنه است . آبش از قنات محصولش غلات و حبوبات شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
هشت مرغ . [ هََ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان قوچان دارای 373 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ ج...
مرغ سحر نام تصنیف مشهوری است که نخستین بار با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد. شعر تصنیف مرغ سحر را ملک‌الشعرای بهار سرود و آهنگ...
خاگ ماکیان، بیضه عربی. تُخمِ مُرغ سلول نطفهٔ مادهٔ (تخمک) مرغ و معمولاً به شکل بیضی است. وزن تخم‌مرغ به‌طور متوسط و بدون احتساب پوستهٔ آن ۵۸ گرم است...
مرغ قاف، مرغان قاف؛ عنقا. سیمرغ : باز ارچه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آئین پادشاهی. حافظ.
مرغ سان. {مُ} (ص مرکب). چون مرغ. مرغ وار. بسان مرغ . مانند مرغ . مرغ مانند. ///////////////////////////////////////////////////////////// مُرغ سان از ...
مرغ پلو. [ م ُ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) طعامی مرکب از پلو و مرغ پخته . پلو که در آن مرغ پخته یا سرخ کرده نهند و سپس دم کنند.
مرغ حق . [ م ُ غ ِ ح َق ق ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گونه ای جغد که در شب برای شکار و تغذیه از لانه اش خارج می شود و آوازش شبیه به کلمه ٔ ...
مرغ دار. [ م ُ ] (نف مرکب ) مرغ دارنده .دارنده ٔ مرغ . || کسی که به تربیت مرغان پردازد. آنکه مرغ پرورش دهد. آنکه مرغ نگه داری کند.
مرغ زن . [ م َ غ َ زَ ] (اِ)ماه ایران باستان ، مطابق تقریباً شباط و فوریه . (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی از اسامی نه ماهی که در کتیبه ٔ بیستو...
مرغ آب . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغابی . (ناظم الاطباء). مرغ آبی . رجوع به مرغ آبی و مرغابی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.