اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرق

نویسه گردانی: MRQ
مرق . [ م َ ] (ع اِ) سرود کنیزکان و فرومایگان . (از اقرب الموارد). سرود گدایان . (السامی ). در عبارت ذیل این کلمه آمده اما معنی آن روشن نیست : عجوزه به قرینه بدانست . و به سر کوچه دوید و بطریق اماره گفت از فلان خانه فریاد و ناله ٔ مرق معلق ۞ شنیدم . (از العراضه فی الحکایة السلجوقیه از محمدبن نظام حسینی یزدی ص 86). || پوست بوی گرفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند انتن من المرق . (اقرب الموارد). || گوشتی که در پوست باز کرده مانده باشد. (منتهی الارب ). || خار خوشه ٔ غله ٔ. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پشم حلاجی شده . || پشم گوسفندان لاغر و بیمار. (از اقرب الموارد). || گویند اصابه ذلک فی مرقک ؛ یعنی این مصیبت بدو رسید ازجرم تو یا بسبب تو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، اَمراق (منتهی الارب )، مُروق . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مرغ بالا. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . واقع در 16 هزارگزی شمال باختری نائین و 11 هزارگزی راه شوسه ٔ اردستان به نا...
مرغ فروشی . [ م ُ ف ُ ] (حامص مرکب ) حرفه و عمل و شغل مرغ فروش . رجوع به مرغ فروش شود. || (اِ مرکب ) محلی که مرغ در آن فروشند.
مرغ نساج . [ م ُ غ ِ ن َس ْ سا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان و از دسته ٔ مخروطی نوکان برنگهای زرد و خاکستری ...
مرغ سپید. [م َ غ ِ س َ / س ِ ] (اِخ ) ناحیتی است به در هرات : نصربن احمد روی به هری نهاد و به در شهر به مرغ سپید فرود آمد و لشکرگاه یزد....
مرغ آمین . [ م ُ غ ِ ] (اِخ ) در اصطلاح منجمان ستاره ٔ کف الخضیب ، زیرا که نزد منجمان مقرر است که هر کس که وقت طلوع کف الخضیب دعا کند مستجاب...
بازار مرغ . [ رِ م ُ ] (اِخ ) محله ای در شیراز. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 78 شود.
قلعه مرغ . [ ق َ ع َ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن ، واقع در 54هزارگزی خاور داران . سکنه ٔ آن 17 تن اس...
کالبد مرغ . [ ب َ / ب ُ دِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از صراحی است که بشکل مرغ سازند : از پیکر گاو آید و در کالبد مرغ جان پری ، آن ک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خانه ٔ مرغ . [ ن َ / ن ِ ی ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آشیان پرندگان . (ناظم الاطباء). لانه .آشیان . عش . (دهار).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.