مروط
نویسه گردانی:
MRWṬ
مروط. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مِرط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مرط شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ملک مروت . [ م َ ل ِ م ُ رُوْ وَ ] (ص مرکب ) که مروت شاهان دارد. چون ملوک در جوانمردی و بخشندگی : آن هم ملک مروت و هم نامور ملک وآن هم خد...
اهل مروت .[ اَ ل ِ م ُ رُوْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوانمرد. باگذشت . بامروت : آنکه به خمول راضی گردد... نزدیک اهل مروت وزنی نیارد. ...
صاحب مروت . [ ح ِ م ُ رُوْ وَ ] (ص مرکب ) جوانمرد : علما گویند مقام صاحب مروت به دو موضع ستوده است ، درخدمت پادشاه ... یا در میان زهاد. (کلیله ...