مزهر. [ م ِ هََ ] (ع اِ) بربط. عود. ج ، مَزاهر. (اقرب الموارد) (دهار) (مهذب الاسماء) (یواقیت ). بربت . گران . (السامی ). چوبی که بدان میزنند و می نوازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آلتی که می نوازند آن را. (ناظم الاطباء). قسمی از آلات مرسیقی . ج ، مَزاهر. (زمخشری )
: ز دستان قمری در او بانگ عنقا
ز آواز بلبل در او زخم مزهر.
؟
|| دف بزرگ . (از اقرب الموارد).