مظهر. [ م ُ هََ ] (ع ص ) پیدا. (دستورالاخوان چ نجفی ص
591). آشکار کرده . آشکار شده . و هویدا گشته . (ناظم الاطباء). مترادف ظاهر. (از کشاف اصطلاحات الفنون )
: در حضرت خلیفه کجا ذکر من شدی
گر نیستی مدد ز کرامات مظهرش .
خاقانی .
-
های مظهر ؛ های ملفوظ مانند های پادشاه و فربه . (ناظم الاطباء).