مست علی
نویسه گردانی:
MST ʽLY
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 38هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاه و 3هزارگزی سرجوب . آب آن از رودخانه ٔ بایوند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مست علی بیگلو. [ م َ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 32هزارگزی شمال گرمی و سه هزارگزی راه شوسه ...
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . 176 تن سکنه دارد. واقع در 35هزارگزی شرق کدکن و سر ر...
مستعلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. || بالارونده . || غلبه کننده . (اقرب الموارد). |...
مستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ](اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن معد (المستنصرباﷲ)بن الظاهرلدین اﷲ علی ، مکنی به ابوالقاسم است ، نهمین تن از خلفا...
مستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود س...
حرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود ...
مستالی بیگلو. [ م َ ب َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف اردبیل و مرکب از 300 خانوارند و در سه فرسخی اردبیل مسکن دارند. قشلاقشان مغان است . ییلاق ند...
حرف مستعلی مطبق . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ی ِ م ُ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف مطبق . رجوع به حرف مستعلی شود.