گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مسما نویسه گردانی: MSMA مسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسمی . نامیده شده . خوانده شده . ملقب . (ناظم الاطباء) : آسمان در حرم کعبه کبوتردار است که ز امنش به در کعبه مسما بینند. خاقانی (دیوان چ هند ص 20).و رجوع به مسمی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی مسما مسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (اِ) نوعی غذا که باگوشت و بادنجان و جز آن تعبیه کنند. و آن اقسامی دارد مانند مسمای بادنجان ، مسمای کدو و غیره . این ... بی مسما بی مسمّا، یا بی مسمّی. بصورت لغوی، آنچه اسم و یا لقبی ندارد. این واژه که بر گرفته شده از واژهٌ مسمّا می باشد، به اسمی اطلاق میشود که غلط استعمال می شو... مسمع مسمع. [ م ِ م َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمعة. و رجوع به مسمعة شود.... مسمع مسمع. [ م ِ م َ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای از تازیان . ج ، مَسامعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مسمع مسمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || گوش . ج ، مَسامع. (دهار). مِسمَع... مسمع مسمع. [ م ُ م َ ] (ع ص ) شنوانیده شده و مقبول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کارساز. (ناظم الاطباء).- غیرمسمع ؛ شنوانیده... مسمع مسمع. [ م ُ م ِ ] (ع اِ) قید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پای بند و دست بند. (ناظم الاطباء). مسمع مسمع. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شنواننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): و ما أنت بمسمع مَن فی القبور. (قرآن 22/35)؛ ... مسمع مسمع. [ م ُ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) فحش دهنده و بدزبان . (ناظم الاطباء). تشنیعکننده . (از منتهی الارب ). مسمع مسمع. [ م ُ س َ م م َ ] (ع ص ) مقید بازنجیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود